نمونه ای از یک پارادوکس

نمونه ای از یک پارادوکس

در روزگاران قدیم شخصی به نزد استادی رفت تا از او فن وکالت بیاموزد به استاد گفت که نصف هزینه حق الزحمه را الان پرداخت می کند و نصف بقیه را بشرط آنکه در اولین جلسه دفاعیه برنده شود پرداخت نماید، استاد پذیرفت بعد از پایان تعلیمات، استاد دید که شاگرد از قبول وکالت و پرداخت قسط دوم خودداری می کند و لذا به خاطر این کار، از شاگرد به دادگاه شکایت برد ….

پیش خودش گفت که شکایت می کنم، نتیجه از دوحالت که بیشتر نیست یا برنده  می شوم که طبق رای دادگاه، شاگرد باید طلب من را بدهد و اگر هم محکوم شوم طبق قراری که با شاگرد داشته ام (مبنی بر اینکه اگر در اولین جلسه دفاعیه برنده شود نصف دیگرحق الزحمه را پرداخت کند) باید شاگرد طلب مرا بدهد زیرا او در اولین جلسه دادگاه برنده شده است.

اما از طرف دیگر شاگرد هم پیش خودش می گفت که به استاد هیچی نمی رسد زیرا اگر در دادگاه او را محکوم کردم طبق رای دادگاه نباید به او چیزی بدهم و اگر هم محکوم شدم که طبق قراری که داشته ایم باز هم از پرداخت بقیه قسط معاف می شوم!!!

می بینید که استدلال هر دو نفر منطقی است ولی در این میان به نظر می رسد که شاگرد ازاستاد پیشی گرفته است نظر شما چیه؟ ولی با این وجود معلوم نیست که قاضی بیچاره باید چگونه حکم بدهد!؟

برگرفته از کتاب منطق و استدلال ریاضی نوشته دکتر مصحفی انتشارات فاطمی

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس پست الکترونیکی شما منتشر نمی‌شود.