Return to page

خیام

خیام

خیام

غیاث الدین ابوالفتح، عمر بن ابراهیم خیام (خیامی) در سال 439 هجری (1048میلادی)در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقی بر خراسان، ناحیه ای وسیعدر شرق ایران، تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به آموختن علم پرداخت و نزد عالمان
و
استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت وچنانکه گفته اند بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت. خیام در سال
461
هجری به قصد سمرقند، نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بناحمد
, قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خودرادر جبرتألیف کرد
.

خیام سپس بهاصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی و وزیرشنظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه خود، در رصد خانهای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام تحقیقات نجومی پرداخت. حاصل اینتحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاهسلجوقی) بود.

در تقویم جلالی، سال شمسی تقریباً برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند
که
ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار سال، یکسال را کبیسه می خوانندکه ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده هزار سال سه روز اشتباه دارد.

بعد از کشته شدن نظام الملک و سپس ملکشاه، در میان فرزندان ملکشاه بر سر تصاحب سلطنت اختلاف افتاد. به دلیل آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر، مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار بود به فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و دانشمندان و رصدخانه، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان ترک کند. وی باقی عمر خویش را در شهرهای مهم خراسان به ویژه نیشابور و مرو که پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه) بود، گذراند. در آن زمان مرو یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن حضورداشتند.
بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این شهر جامه عمل به خود
گرفت.

دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است.
وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی معادله های درجه اول
تا
سوم را دسته بندی کرد، و سپس با استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی
توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان، خیام به جوابهای منفی معادله توجه نمی کرد و به
سادگی
از
کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار
قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد.

خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست دهد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد
که هیچ کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر
مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای

اثبات "اصلتوازی"
(اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح ما اشکل من مصادرات کتاب
اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نا اقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و معتقدند، دو جمله ای نیوتن را باید دو جمله ای خیام نامید. البته گفته می شود بیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از عددها آورده اند.

استعداد شگرف خیام سبب شد که وی در زمینه های دیگری از دانش بشری نیزدستاوردهایی داشته باشد. از وی رساله های کوتاهی در زمینه هایی چون مکانیک،هیدرواستاتیک، هواشناسی، نظریه موسیقی و غیره نیز بر جای مانده است. اخیراً نیزتحقیقاتی در مورد فعالیت خیام در زمینه هندسه تزئینی انجام شده است که ارتباط او را با ساخت گنبد شمالی مسجد جامع اصفهان تأئید می کند. تاریخنگاران ودانشمندان هم عصر خیام و کسانی که پس از او آمدند جملگی بر استادی وی در فلسفه اذعان داشته اند، تا آنجا که گاه وی را حکیم دوران و ابن سینای زمان شمرده اند. آثار فلسفی موجود خیام به چند رساله کوتاه اما عمیق و پربار محدود می شود.
آخرین
رساله فلسفی خیام مبین گرایش های عرفانی اوست.

اما گذشته از همه اینها،بیشترین شهرت خیام در طی دو قرن اخیر در جهان به دلیل رباعیات اوست که نخستین بار توسط فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه و در دسترس جهانیان قرار گرفت و نام او را در ردیف چهار شاعر بزرگ جهان یعنی هومر، شکسپیر، دانته و گوته قرار داد. رباعیات خیام به دلیل ترجمه بسیار آزاد (و گاه اشتباه) از شعر او موجب سوء تعبیرهای بعضاً غیر قابل قبولی از شخصیت وی شده است. این رباعیات بحث و اختلاف نظر میان تحلیلگران اندیشه خیام را شدت بخشیده است. برخی برای بیان اندیشه او تنها به ظاهر رباعیات او بسنده می کنند، در حالی که برخی دیگر بر این اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام عمیق تر از آن است که صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان باشد. خیام پس از عمری پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در موطن خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد.

ويژگي سخن

خيام در زمينه ادبيات و شعر، بيشترين معروفيت را در رباعيات به دست آورده چون رباعيات او بسيار ساده و بي آلايش و دور از تكلف و تصنع نوع زبان شعري است در عين اينكه شامل فصاحت و بلاغت است داراي معاني عالي و استوار است. خيام در اين رباعيه ا افكار فلسفي خود را به زيباترين شكل بيان مي كند و اين رباعيها را غالباً در دنبال تفكرات فلسفي خود سروده و به همين علت است كه خيام در زمان خود شهرتي در شاعري نداشته و بيشتر به عنوان حكيم و فيلسوف معروف بوده اما بعدها كه رباعيهاي لطيف و فيلسوفانه او مشهود شد نام او در شمار شاعراني قرار گرفت كه شهرت جهاني پيدا كردند. خصوصيات ديگري كه در اشعار خيام نمودار است اين است كه سخنش در كمال متانت و سنگيني است. اهل شوخي و مزاح نيست، با كسي كار ندارد چون او حكيمي است متفكر، دنبال سخنوري نيست و هنگامي كه در اشعارش دقت مي كنيم متوجه مي شويم كه افكار شعري او بر دو يا سه موضوع بيشتر نيست: يادآوري مرگ، تأسف بر ناپايدار بودن زندگي و بي اعتباري روزگار. از ميان شعراي بزرگ ايران كمتر كسي به اندازه خيام است كه شهرت جهاني داشته باشد چون اشعار او به زبانهاي مختلف ترجمه شده است.

معرفي آثار

آنچه كه از آثار خيام وجود دارد يا تاريخ نويسان وجود آنها را ذكر كرده اند رساله ها و مقالاتي است كه او در علوم مختلف نوشته است كه عبارتند از:

1- رساله اي در جبر و مقابله

2- رساله اي در شرح اصول اقليدس

3- زيج ملكشاهي يا زيج جلالي

4- رساله اي در طبيعيات

5- رساله در وجود

6- رساله فلسفي كه در آن از حكمت الهي در آفرينش عالم و تكاليف مردم و  عبادات بحث مي كند.

7- رساله اي در اختلاف فصول و اقاليم

8- نوروز نامه كه درباره رسوم و اعياد ايرانيان به ويژه تاريخ و آداب ايرانيان در روز عيد نوروز است.

9- ديوان رباعيات

گزيده اي از اشعار

ابر آمد و باز بر سر سبزه گريست

بي باده گلرنگ نمي بايد زيست

اين سبزه كه امروز تماشاگه ماست

تا سبزه خاك ما تماشاگه كيست

* * *

بر چهره گل نسيم نوروز خوش است

در صحن چمن روي دل افروز خوش است

از دي كه گذشت هر چه گويي خوش نيست

خوش باش و ز دي مگو كه امروز خوش است

***

مي نوش كه عمر جاوداني اين است

خود حاصل از دور جواني اين است

هنگام گل و باده و ياران سر مست

خوش باش دمي كه زندگاني اين است

***

در دهر چو آواز گل تازه دهند

فرماي تا كه مي بهاندازه دهند

از جور و قصور و ز بهشت و دوزخ

فارغ بنشين كه آن بر آوازه دهند

***

برشاخ اميد اگر بري يافتمي

هم رشته خويش را سري يافتمي

تا چند ز تنگناي زندان وجود

اي كاش سوي عدم دري يافتمي

***

از  جمله رفتگان اين راه دراز

باز آمده کو كه به ما گويد راز

هان بر سر اين دو راهه آز و نياز

چیزی نگذاری كه نمي آيي باز

***

اي دل! غم اين جهان فرسوده مخور

بيهوده نه اي غمان بيهوده مخور

چون بوده گذشت نيست نابوده پديد

خوش باش غم بوده و نابوده مخور

***

چون حاصل آدمي در اين شورستان

جز خوردن غصه نيست تا كندن جان

خرم دل آنكه  ين جهان زود برفت

و آسوده كسي كه خود نيامد به جهان

***

درياب كه از روح جدا خواهي رفت

در پرده اسرار فنا خواهي رفت

مي نوش نداني از  كجا آمده اي

خوش باش نداني به كجا خواهي رفت

***

مي خوردن و شاد بودن آيين من است

فارغ بودن ز كفر و دين، دين من است

گفتم به  عروس دهر كابين تو چيست

گفتا دل خرم تو كه آيين من است

***

در دايره اي كه آمدن و رفتن ماست

آن را نه بدايت نه نهايت پيداست

كس مي نزند دمي در اين عالم راست

كه اين آمدن از كجا و رفتن به كجاست

***

اين يك دو سه روزه نوبت عمر گذشت

چون آب به جويبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز فرا ياد مگشت

روزي كه نيامدست و روزي كه گذشت

***

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس پست الکترونیکی شما منتشر نمی‌شود.